بعد یاد میگیری که هیچ تماس ِتلفنی ئی با تو کاری ندارد...
به صدای تلفن بی تفاوت می شوی
و وقتی تلفن زنگ می خورد گاهن نگاهی به آن می اندازی و دوباره نگاه را از آن می دزدی...
سریع می دزدی... تا نکند خاطره اش به خاطرت خطور کند!
چه واج آرایی مسخره ای دارند این خطوط...
شما شاید فکر کنید هیچ ربطی ندارد، اما من مشکوکم... من خیلی به این لامپ های زرد مشکوکم
زمان خاتمی که اینطور نبود... لامپِ تیرهای چراغ برقِ همه ی خیابان ها فلورسنت بود... از آن سفید ها..."از آن سفید ها" خیلی معنی می دهد...
سفید رنگ خوبیست. شادابی می دهد. نماد "پاکی" است، نماد "صلح"، نماد "آرامش"، نماد "شفافیت"، نماد "بینایی"، نماد آزادی ...
زمان خاتمی لامپ های تیرهای چراغ برق سفید بود... این لامپ های شاداب همه جا را روشن می کردند، همه جا سفید می شد وقتی که این لامپ های شاداب روشن بودند، تشخیص سفیدی از سیاهی آسان می شد وقتی که این لامپ های شاداب...
اما حالا لامپ های تیرهای چراغ برقِ همه ی خیابان ها زرد است... زردِ لعنتی. هیچجا را روشن نمی کنند جز زیر پایشان را... هیچ چیز را آشکار نمی کنند؛ تازه بیشتر اسباب ِ کم شدن ِ دید راننده ها شده اند. این لامپ های زرد هرچقدر هم که زور بزنند زردند، نمی توانند همه جا را سفید کنند، پاک کنند، شاداب کنند... این لامپ ها نمی توانند نماد ِ "بینایی" باشند ، نمی توانند نماد "صلح" باشند، نماد "آزادی"...
شما شاید فکر کنید هیچ ربطی ندارد، اما من مشکوکم... من خیلی به این لامپ های زرد مشکوکم
پرا
پ.ن1: فکر می کنم آدم ها هم زرد شده اند
پ.ن2: در این مقوله نویسنده ها هم جزءِ آدم ها هستند استثنائن
پ.ن3:من جدن به این لامپ ها مشکوکم
پ.ن4: بیشتر به این موضوع فکر کنید...
اگه محل تولدم، به انتخاب ِ خودم بود، حتمن کاتالان رو انتخاب می کردم
حداقل اونجا هنوز چیزی به نام ِ "آرمان" وجود داره...
حس می کنم بخوبی می تونم درکشون کنم و دوسشون داشته باشم
آدمایی که می جنگن...برای آزادی...برای پیشرفت..برای تیم ِ شهرشون..برای هم ایالتیاشون... آدمایی که برای موفقیت ِ همدیگه تلاش می کنن...
دوس داشتم کاتالانی باشم
اینکه هیچ گوهی نیستم، و در آینده م هیچ گوهی نخواهم شد یه حقیقته
و یه حقیقت دیگه م هست.:
حقیقت ِ قبلی تقصیر هیچ کس نیست
+سابقه ی بیماری؟
-بله
+چه بیماری ئی؟
-مقاربتی، بیماری مقاربتی
+از چه نوعی آقا؟
- زود انزالی... زود انزالی ِ چشم
وختی یه بحث بین دو نفر پیش میاد
بهتره که بجای بحث کردن ، مشت اول رو یکی بزنه! چون حرفایی که توی بحث بهم می
زنیم، خیلی سنگین تر و بی رحمانه تر از یک مُشته!
وقتی یه بحث بین دو نفر بحث پیش میاد
بهتره بذاری بری!
بحث ها خیلی وخته که به سرانجام ِ خوبی نمی رسن
میرسن تا موال نهایتن
وقتی یه بحث بین دو نفر شکل می گیره
در واقع هر دوطرف درست می گن؛ و در حقیقت، حق با دو نفره! چون دارن در حد ِ میزان
ِ آگاهی ِ خودشون درک می کنن و حرف می زنن! هیچ نفر ِ سومی هم آگاهی مطلق نداره که
لیاقت و صلاحیت قضاوت رو داشته باشه! و بیاد و قضاوت ِ درست کنه!
پس وقتی یه بحث در میگیره! سعی کنید عوض ِ بد و بیراه گفتن و تحقیر طرف، آگاهیشو
بالا ببرید!
اینجوری به واژه ی مقدس ِ صلح هم خدمتی کردید
مطمئنن اینایی که پشت ِ ماشنیشون شعرای مزخرف و جملات ِ مزخرف تر می ذارن، اگه با فیس بوک و جی پلاس آشنا بودن استعداداشونو تو اونجا به نمایش می ذاشتن، ما رو هم همش :| نمی کردن!
فیس و بوک و جی پلاس را بستم، با وانت هایتان چه کنم؟ :|
ویدیو کال خر است! وختی نتوانی اشک هایت را پنهان کنی، رسواترین آدم ِ شهر می شوی انگار...
من تا بحال خیلی رسوا شده ام اما هنوز عادت نکرده ام به این موضوع. می گفتم... ویدیو کال خر است چون نمی توانی براحتی بگویی "خوبم" ... نمی توانی با یک " :))))))" سر و ته ِ داستان را هم بیاوری، همه اش باید مصنوعی بخندی و صدای خندیدن در بیاوری و دندان های ِ نامرتبت را نشان بدی که یعنی خندیدم...خب اینکار خیلی سخت است بقرعان. تکنولوژی حتا دروغ گفتن را سخت کرده لعنتی!
ویدیو کال خر است...
بهار یعنی
کافکا بخوانی
سیگار بکشی،
کوئیلو پیامک کنی
شکولات پست کنی.
پرا