من بودم و تو
زیر گنبد کبود ...
عینِ شروع قصه ها...
زیر گنبد کبودیه پسرک نشسته بودچشاش خیس وُ دلش شکارکیر بش زده این روزگارتنهای تنهاست دیگه اونسیاهی ها رو دیده اونچشم انتظار ِ مردنهبریده دیگه از همهخودم همین الانحوصله ندارم ادامه ش بدم
nicesalam khosh hal misham age be man ham sar bezaniage mayel be tabadole link bodi khabaram nkon
یادمه ی جایی بود گفتیم هیششکی نبوداین داره میگ انگار هممه بودن:)
اینجام فقد یکی بود
پس انگار هممه بودن!..+گفته بودی روزنامه نگاری؟؟
جز اون..+ نه گفته بودم روزنامه نگاری رو دوست دارم
غیر از خدا
عینِ شروع قصه ها...
زیر گنبد کبود
یه پسرک نشسته بود
چشاش خیس وُ دلش شکار
کیر بش زده این روزگار
تنهای تنهاست دیگه اون
سیاهی ها رو دیده اون
چشم انتظار ِ مردنه
بریده دیگه از همه
خودم
همین الان
حوصله ندارم ادامه ش بدم
nice
salam khosh hal misham age be man ham sar bezani
age mayel be tabadole link bodi khabaram nkon
یادمه ی جایی بود گفتیم هیششکی نبود
این داره میگ انگار هممه بودن
:)
اینجام فقد یکی بود
پس انگار هممه بودن!
.
.
+گفته بودی روزنامه نگاری؟؟
جز اون
.
.
+ نه گفته بودم روزنامه نگاری رو دوست دارم
غیر از خدا