هر چند وخ یبار هممون باهاس یه نگا به آسمون بندازیم ( چون به رگ گردنمون نمیتونیم مستقیمن نگا کنیم ) بعد با دست به شیر سماور اشاره کنیم شاید که فرجی ( هه هه ) شد و خدا دقت کرد + ( فرج - واژگان ادبی - معانی ضایع )
خدا نه تو آسمونه نه تو زمین نه تو زیرِ زمین ولی یه بار رو به کوه المپ بشین متوسل به همه ی خدایان شو، زیادن شاید یکیشون دلش سوخت و فرجی شد (در ضمن اون فرج روی حرف ر ساکن داره! فَرَج نیست فَرج) اینو تو کلاس همون استاده فهمیدم :)
خدا نه تو آسمونه نه تو زمین نه تو زیرِ زمین ولی یه بار رو به کوه المپ بشین متوسل به همه ی خدایان شو، زیادن شاید یکیشون دلش سوخت و فرجی شد (در ضمن اون فرج روی حرف ر ساکن داره! فَرَج نیست فَرج) اینو تو کلاس همون استاده فهمیدم :)
:))
رگ ِ گردنتان از شما یک قدم به ما نزدیک تر شد...
(حدیث قدسی - دور ِ میان جهانی ِ درگیریهای ِ بارگاه ملکوتی - شاخهء رو کم کنی ها)
:))