هیچ وقت
مزه تنهایی را نچشیده ام
درک نکرده ام
تنهایی مطلق را
همیشه سیگار بهمنم همراهم بوده است
حتی در اوج گرمای شهریور ماه
گاهی هم شده است
که در اوج تنهایی
حتی وقتی
سیگارم همراهیم نکرده است
از گوشه کمد
یکی از آن جانی واکر های هجده ساله
به دیدن بیاید
و من مست می کنم
این دقایق تنهایی را
این تنهایی مطلق را
شریک میشوم
با نصفه ی خالی
آن شیشه مغموم
" من غمزده و تو نازنینی ، با من به چه روی می نشینی . "
سیگار بهمن برای من یادآور راننده کامیون هایی با سبیل قطور به همراه یک لنگ میباشد با صدایی که میگن سسسسی داداس.
نگو که بهمن میکشی!
والا من یه آدم تپل مپل مظلوم معصومم که سیبیل ندارم رو حرف سین هم تیک ندارم از کلمه داداش هم بدم می آد :| استفاده نمی کنم
با تفاصیر بالا بعله بهمن می کشم :ی
:)))دلم سوخت!
برعکس تو من عاشق داداشم فرقی هم نمیکنه به بچه٤ساله تا خانم٤٠ساله میگم داداش!
از داداش خوشت نمیاد پس دیگه بهت نگم
:ی
نگفتم از داداش خوشم نمی آد یعنی شایدم گفتم ولی منظورم اینه که بدم می آد خودم استفاده کنم تو اگه بخوای می تونی بگی :ی
:))
میدونی منم خیلی خوشم نمیاد کسی بهم بگه داداش ولی خب دوست دارم به بقیه بگم داداش!
آدمایی هستن ک ب یادتن ک خودتم نمیدونی...
البته چون نمیخوان بدونی!:)
به یاد بودن مهم نیست
من مثلن به یاد خیلیام ولی نصف خالی شیشه ی تنهاییشون پر نمیشه
مور حتی !
مگه به دخترا هم میگن داداش؟(پیرو کامنتهای بالایی)
شاید کسی مزه اش را نچشیده تنهایی مطلق را میگویم...
باید دیوانه کننده باشد...تنهایی خوبه فقط برای لحظاتی نه همیشه...خوب که آن شیشه یا سیگار بهمنت را داری برای مطلق نبودن تنهاییت شاید هم بد...اَه چه میدونم
من از این شعر حالا یا متن خوشم اومد ولی زیادم نفهمیدمش
یه چیزی مث شعر چون آهنگینه ولی شعر نیست یا نمی دونم مهم نیس :ی
ایشالا نفهمی چون برا فهمیدنش باهاس تستش کنی و درکش کنی ، ترجیه عن نفهمی بهتره :)